آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه عشق بنام من دیوانه زدند. خاستم از یلدای پاییز بنویسم. خاستم از غم انگیزترین پایان قصه پاییز بنویسم. چرا که تاریکی بلند یلدایش نور را از اتاق سوتو کور ذهنم گرفت. خاستم از شب پایان بودنش بنویسم. که دست روزهای پر محنت دیروزش پیله ای از جنس اشک را جلوی چشمانم تنید. خاستم از آدمهایی بنویسم که یلدای نبودنش را تا صبح رفتنش به جشن مینشینند. غافل از اینکه صبح یلدا آوار برف و سیلی. سوز زمستان را به آنها هدیه خواهد داد. و باز هم نتوانستم . که شاهد سرنوشت پرواز پرنده را به سخره گرفت.

Amatasunaren abenturari ekiteko bidean sorturiko bloga. Erabakia hartu genuenetik auskalo noiz artekoa. Gorputzari entzun, ez gehiegikeriarik egin eta batez ere, sortu den ume horren lehen minutu, ordu, aste eta urteak gozatu. Zure burua onartu eta osasuntsu egoten saiatu.

Slt à tout et à tous. Moi et la copine de mon x.

تو چه باشی و چه نباشی من اکنون سخت به تو نیازمندم. تنها به این نیازمندم که تو باشی. نطفه مونو تو جنگ بستن تو ویرونیش به دنیا اومدیم. تو سر و صدای سازندگیش بزرگ شدیم به ما که رسید مدرسه ها غیرانتفاعی شدن. رسیدیم کنکور انواع اقسام کلاسارو گذاشتن. اومدیم ماشین بابامونو بپیچونیم یارانه ی بنزینو برداشتن. رفتیم اینترنت دیدیم زده دسترسی به این سایت امکان پذیر نیست.